شنبه 88 مهر 4 , ساعت 5:17 عصر
سلام من به آنان که قلب هایشان را روی دست هایشان گرفته و رو به جلو حرکت می کنند این قلب می زند اما چه درد ناک است که وقتی قطره ای اشک از این قلب به زمین می چکد امروز دوباره دلم هوای مکانی را کرد و آن هم هوای یک گنبد سبز که در پیش روی ما بود و همان جا بود که دوست داشتی با تمام وجود شکر کنی خدایی را که تمام عمر از او غافل بودی دلم امروز برای خانه ای تنگ شده که چادری مشکی به عظمتش زیبایی خاصی داده و باز آنجاست که زانوان توان ایستادن ندارد و تنها سجده است که آرامت می کند چه روزهایی بود و چه شب هایی که گذشت چقدر راحت با خدا مناجات می کردیم و با او سخن می گفتیم وحال چه گویم از زمانی که ندیده بودیم چه دردی داشتیم و حال پس یک سفر چه می کشیم و چگونه می توانیم این دوری را تحمل کنیم و با این دل عاشق با این دلی که معشوق خود را از نزدیک احساس کرده چه کنیم دعایمان کنید
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|